گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد چهارم
جلد چهارم



[تتمه سوره بقره .... ص : 3
[سوره البقرة ( 2): آیات 204 تا 207 ] .... ص : 3
اشاره
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ ( 204 ) وَ إِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ
( فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ ( 205 ) وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ ( 206
( وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ ( 207
ص: 4
[سوره البقرة ( 2): آیه 204 ] .... ص : 4
اشاره
صفحه 28 از 274
( وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ ( 204
ترجمه و شرح .... ص : 4
خداوند متعال در این آیه مبارکه پیغمبر اکرم را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند که اي رسول گرامی گروهی از مردمند که
سخنانشان تو را جلب میکند و در باره رغبت خود بدین اسلام داد سخن میدهند و از گسترش دین اسلام و پیشرفت مسلمین مژدهها
و افسانهها میگویند و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه میگیرند و این گواه گرفتن خدا خود یکی از وسائل کسانی است که مردم
را با گفتار میفریبند و به نیکی تظاهر میکنند در حالیکه این گروه در برابر حق سر فرود نمیآورند و در جدل و مخاصمه پافشاري
میکنند و سختترین دشمن تو و اسلامند اینک میفرماید:
برخی از مردم مانند اخنس بن شریق چنان طلاقت زبان و قوت بیان دارد که گفتار او در باره امور مربوط بزندگی دنیا یا در
خصوص بیاعتباري و فناي زندگی آن و همچنین از گسترش دین و پیشرفت مسلمین سخنانی میگوید که مایه اعجاب تو گشته و
ترا بشگفتی و تحسین وامیدارد و براي صحت گفتار خود خدا را ص: 5
بآنچه در دل اوست گواه میگیرد و میگوید خدا شاهد است که دل و زبان من یکی است در صورتی که در باطن بر خلاف آنچه
میگویند هست و در حقیقت گرگی است که بلباس میش درآمده و این گواه گرفتن خدا خود یکی از وسائل کسانی است که مردم
را با گفتار خود میفریبند و بنیکی تظاهر میکنند لذا خداوند متعال پرده از روي کار اینگونه افراد برداشته و درون آنها را براي
پیغمبرش آشکار ساخته و میفرماید:
اي رسول گرامی ممکن است حسن کلمات و ظاهر گفتار او ترا بفریبد در حالی که او از سختترین دشمنان اسلام میباشد.
(204)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 5
هست از مردم کسی کاقوال او مر تو را در زندگی آید نکو
میکنی از حسن گفتارش عجب چون کند اظهار ایمان و طلب
مر خدا را شاهد آرد در بیان لیک قلبش نیست همره با لسان
باطن او بر خلاف ظاهر است بس شدید اندر عناد او در سر است
باطن او را خدا داند که چیست در ضمیرش جز نفاق و کذب نیست
(204)
ص: 6
شان نزول .... ص : 6
در اینکه آیا این آیه و دو آیه بعد در باره شخص معینی نازل گشته یا عام است بین مفسرین سه قول نقل شده است:
ابن عباس میگوید این سه آیه در خصوص ریا کاران نازل گشته زیرا آنها ظاهر سازیهاي بر خلاف باطنش دارند ولی بعقیده حسن
صفحه 29 از 274
بصري این آیات در باره منافقین نازل گردیده است.
امّا سدي و دیگران گفتهاند که این آیات در باره اخنس بن شریق که مردي زیبا و خوش بیان بود و بدوستی پیغمبر اکرم صلّی اللّه
علیه و آله تظاهر نموده و خود را مسلمان جلوه میداد و همچنین وقتی که بین او و طایفه ثقیف دشمنی درگرفت بر آنان شبیخون
زده و چهار پایان آنها را کشته و زراعتشان را بآتش کشید نازل گردیده است ولی صاحب تفسیر کشف الاسرار میگوید در باره
ثعلبه نازل شده است لیکن ضحاك بنا بروایتی که از ابن عباس نقل گردیده گفته است: این آیه در باره سریه رجیع نازل گردید
است.
ص: 7
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 7
قوله تعالی وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ عجب بفتح جیم یعنی شگفتی، ناباوري چنانکه در آیه 2 سوره یونس میفرماید:
أَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلی رَجُلٍ مِنْهُمْ و جمعس اعجاب است امّا عجب بسکون جیم یعنی خود پسندي و کسی که از خود
تعجب کند.
و از این ماده است:
اعجاب- یعنی بتعجب آوردن، بشگفت انداختن چنانکه در آیه 22 سوره بقره میفرماید:
وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ عجاب- بضم عین یعنی بسیار شگفت آور چنانکه در آیه 5 سوره ص میفرماید:
أَ جَعَلَ الْآلِهَۀَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ عجیب- یعنی تعجب آور چنانکه در آیه 2 سوره ق میفرماید:
فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجِیبٌ و در ضمن آیات قرآن در سه معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی نا امیدي چنانکه در آیه 63 سوره کهف میفرماید: )
وَ اتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً ( 2) بمعنی شگفت زدگی چنانکه در آیه 12 سوره صافات میفرماید:
بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ ( 3) بمعنی اصیل و شریف چنانکه در آیه 1 سوره جن میفرماید:
إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً
ص: 8
[سوره البقرة ( 2): آیه 205 ] .... ص : 8
اشاره
( وَ إِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ ( 205
ترجمه و شرح .... ص : 8
خداوند متعال در این آیه شریفه پرده از کار منافقان برداشته و خبث باطنی آنان را براي پیغمبرش روشن نموده و بیان میکند که
صفحه 30 از 274
این گروه از مردم که تظاهر به دینداري کرده و خود را در زمره مسلمانان قلمداد میکنند بلحاظ سرشت بدي که دارند و براي
اینکه در مقابل فرمانروائی خود مانع و رادعی نداشته باشند دست بتأویل آیات و احکام اسلامی زده و با مظاهر اخلاقی مبارزه
میکنند و تشتت عقیده را بین مسلمانان رواج میدهند یا بقولی در راه توسعه فساد در زمین کوشش کرده و زراعتها و چهار پایان را
نابود میسازند و از هیچگونه ستمی فرو گذار نمیکنند در صورتی که میدانند خدا فساد را دوست نمیدارد و مرتکبین آن را
شدیدا کیفر خواهد نمود اینک میفرماید:
اي رسول گرامی علامت نفاق اخنس بن شریق این است وقتی که از نزد تو بازمیگردد یا چون حاکم و متولّی امري شود و تسلّط و
توانائی یابد از روي دشمنی با مسلمانان و بسبب کفر باطنی خویش بخلاف گفته خود عمل کرده و کوشش أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 4، ص: 9
میکند در زمین تا در آن فساد و تباهی کند و کشت و زرع مردم را میسوزاند و از بین میبرد و دختران و پسران و زنان و فرزندان
خلق را هلاك میکند و باین ترتیب شدت خصومت خود را آشکار میسازد و خداوند متعال اینگونه رفتار ناپسند و بظاهر صلاح را
هرگز دوست نداشته و مرتکبین آن را شدیدا مجازات خواهد نمود زیرا این کار زشت مخالف با ناموس زندگی بوده و خداوند
متعال هرگز در مشیت ازلی نخواسته است که فساد کنند لذا تبهکاران را بر اساس نوع دوستی و خیر خواهی بنیان گذاشته و عقل را
در همه حال رهبر قرار داده است بنابراین بروز فساد صرفا در اثر این است که شهوت و غضب نیروي عقل را تحت الشعاع قرار داده
و انسان را بکارهاي ناشایست وامیدارد لذا سزاوار است از مفسد و متملق و چاپلوس براي همیشه پرهیز کرده و دوري نمود و از این
آیه فساد قائلین به جبر نیز روشن میگردد زیرا خداوند متعال در این آیه مبارکه میفرماید که فساد را دوست نمیدارد و اگر خود او
فاعل فساد گردد باید آن را اراده کرده باشد و اراده همان شوق و محبت است در صورتی که خداوند متعال بفساد محبت ندارد و
مفسدین را دوست نمیدارد.
(205)
ص: 10
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 10
چونکه برگردد کند سعی از عناد تا که اندر ارض اندازد فساد
کشتها و نسلها آن بد سرشت جهد دارد تا کند نابود و زشت
خواهد او سازد هلاك از کفر و کین بر خلاف آنچه خواهد رب دین
دوست کی دارد خدا هرگز فساد تا بافساد آن دغل یابد مراد
(205)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 10
قوله تعالی وَ إِذا تَوَلَّی سَعی سعی- یعنی تند رفتن، کوشش چنانکه در آیه 20 سوره قصص میفرماید:
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَۀِ یَسْعی و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی رفتن، قدم زدن چنانکه در آیه 260 سوره بقره میفرماید: ص: 11 )
صفحه 31 از 274
ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً یعنی مشیا ( 2) بمعنی کار کردن چنانکه در آیه 19 سوره اسراء میفرماید:
وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً یعنی عملکم.
3) بمعنی دویدن چنانکه در آیه 20 سوره یس میفرماید: )
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَۀِ رَجُلٌ یَسْعی یغنی یعدوا ( 4) بمعنی کوشیدن چنانکه در آیه 5 سوره سباء میفرماید:
وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ یعنی و الذین جهدوا
ص: 12
[سوره البقرة ( 2): آیه 206 ] .... ص : 12
اشاره
( وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ ( 206
ترجمه و شرح .... ص : 12
خداوند متعال در این آیه مبارکه برخی از عادات منافقین را یادآوري نموده و بیان میکند که این گروه چنان در نخوت و غرور
فرمانروائی فرو رفتهاند که نه از کسی نصیحت میپذیرند و نه از عقوبت الهی وحشت دارند لذا نتیجه این رفتار ناپسندشان بقاء در
جایگاه شومی است زیرا عذاب خداوند بسیار سخت و دردناك است اینک میفرماید:
و چون از راه خیر خواهی و پند و اندرز به اخنس بن شریق گفته شود از خدا بترس و مخالفت اراده او را انجام مده و اخلاق و
رفتارت را نیکو ساز و از این کفر باطنی و تبهکاري دست بکش و در نابودي مردم و دسترنج آنان کوشش منماي هرگز نصیحت را
نپذیرفته بلکه لجاجش بیشتر میشود نخوت و حمیّت جاهلی او را وادار بگناه کرده و بخداوند متعال عاصی ساخته و بزهکاري را فخر
خود دانسته و بر روي آن میایستد نه از کسی نصیحت میپذیرد و نه از عقوبت الهی وحشت دارد لذا نتیجه این رفتار ناپسند دوري
از رحمت خدا است و آتش دوزخ و قهر الهی براي جزاي او کفایت میکند و جز دوزخ چه چیز میتواند براي چنین أنوار العرفان
ص: 13
خوي و رفتاري کافی باشد که بسیار آرامگاه بدي است.
از این آیه استفاده میشود که اگر کسی را بسوي حق و حقیقت دعوت نمایند و او تکبر نموده و از قبول آن امتناع ورزد مرتکب
گناهی شده است که هرگز خدا او را نخواهد بخشید.
(206)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 13
چونکه گویندش به پرهیز از خداي گیرد او را جهل از سر تا بپاي
جهل یعنی آن حمیّتهاي خام که بود در جاهلیت مستدام
صفحه 32 از 274
غرتی کز حق بود علم است و نور عزت باطن بود اثم و قصور
آنهمه عجز و خضوع آرد یقین وینهمه جهل و غرور و کبر و کین
پس بگیرد جهل عزت موي او باب دوزخ تا گشاید روي او
پس بود کافی جحیم از بسترش وز حمیتهاي خام آب ترش
(206)
ص: 14
شأن نزول .... ص : 14
تفسیر کشف الاسرار در سبب نزول این آیه چنین مینویسد: کفار قریش حیلهاي بکار برده و کسی را بمدینه پیش پیغمبر اکرم صلّی
اللّه علیه و آله فرستادند که ما مسلمان شدهایم استدعا داریم چند نفر بخاطر تعلیم آئین اسلام و مقررات دینی پیش ما بفرست پیغمبر
اکرم حبیب بن عدي الانصاري و مرثد بن ابی مرثد الغنوي و عبد اللّه بن طارق و خالد بن بکیر و زید بن الدثنه بسر کردگی و
امارت عاصم بن ثابت نزد آنها فرستاد پس از حرکت اینها هفتاد نفر از کفار قریش نیز بقصد ایشان بیرون آمدند وقتی بمسلمانان
رسیدند خدعه کرده و با آنها بجنگ پرداختند در نتیجه مرثد و خالد و عبد اللّه کشته شدند عاصم که اتفاقا هفت عدد تیر داشت با
هر یک از آن تیر یکی از بزرگان کفار را که خدعه کرده بودند کشت خودش نیز در آن میان کشته شد و حبیب بن عدي باسارت
بمکه برده شد طایفه بنو الحارث بن عامر بن نوفل او را خریدند و چون حارث در جنگ احد بدست حبیب کشته شده بود طایفه او
او را بقصد انتقام از مکه بیرون برده و بدار زدند در این میان مردي از مشرکین نیزهاي بر سینه حبیب زد حبیب باو گفت اتق اللّه آن
مرد مشرك که اعتقادي بخدا نداشت خشمناك شده و نیزه را بسینه او فرو برد و این آیه در شأن این شهید نازل شد.
ص: 15
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 15
قولۀ تعالی وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ بئس- از افعال ذم است و در تمام ذمها بکار برده میشود چنانکه نعم در تمام مدحها استعمال میگردد و
اصل بئس از بؤس بمعنی ناپسند است چنانکه در آیه 29 سور نحل میفرماید:
فَلَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَکَبِّرِینَ یعنی چه بد است جایگاه خود پسندان.
و گاهی بعد از بئس ماء نکره میآید که بمعنی شیء و الذي است و فاعل بئس را تفسیر میکند چنانکه در آیه 93 سوره بقره
میفرماید:
بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ یعنی بد است آنچه ایمانتان بدان امر میکند.
ص: 16
[سوره البقرة ( 2): آیه 207 ] .... ص : 16
اشاره
صفحه 33 از 274
( وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ ( 207
ترجمه و شرح .... ص : 16
خداوند متعال پس از آنکه در آیات قبل آثار شوم فرمانروائی منافقان را بیان فرمودند که چگونه حقوق مردم را پایمال کرده و
زیانهاي فراوان بآنها وارد میکردند در این آیه نیز در باره مؤمن خالص که براي حفظ دین و متابعت از حق از مال و جان خود
میگذرد بیان کرده و میفرماید:
بعضی از مردم مانند علی بن طالب علیه السّلام هستند که در لیلۀ المبیت در بستر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آرمیده و براي
بدست آوردن خشنودي خدا جان خود را میفروشد و این معامله مانند تجارتهاي دیگر مردم با خداوند متعال نیست که بهاي معامله
در آنها بهشت و نجات از آتش دوزخ باشد چنانکه در آیه مبارکه إِنَّ اللَّهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بیان فرمودهاند بلکه در این معامله
فروشنده علی علیه السّلام خریدار خدا، متاع جان علی، و بهاي معامله خشنودي خداوند متعال ذکر گردیده است و خداوند به
بندگانش مهربان است و آنچه را که آنان از رضا و خشنودي خدا میخواهند بآنان میدهد یا اینکه خداوند به بندگانش رءوف و
ص: 17
مهربان است که چنین شخص ممتازي را میان آنان برمیانگیزد زیرا اگر این افراد فداکار و از خود گذشته در مقابل آن عناصر
پست نبودند ارکان دین و اجتماع از هم میپاشید ولی خداوند مهربان همیشه افساد و خرابکاریهاي دشمنانش را با اصلاحات
دوستانش جبران میکند و از این جا تناسب جمله و اللّه رءوف بالعباد نیز با جمله قبلی روشن میشود.
(207)
ص: 18
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 18
هم کسی از مردمان باشد که او میفروشد نفس خود را مو بمو
تا مگر جوید رضاي ذو الجلال زین رضا جوئی بود خیر الرجال
این نشان شیر مردان حق است که از ایشان کار دین با رونق است
جاي احمد آن رسول مقتداي خفتهاند از بهر حفظش بر فداي
اي ملایک بر چنین مردان مرد سجدهها از روي عشق آرید و درد
این چنین مردي رءوف و عادل است حیدر شیر افکن دریا دل است
پس خدا شاید که باشد مهربان بر عبادي این چنین پاکیزه جان
گفت حق با جبرئیل آیا شما جان خود سازید بر دیگر فدا
گفت نبود در ملایک این وداد گفت حق پس در زمین بینید شاد
مرتضی بر جاي احمد خفته است ترك جان بر حفظ احمد گفته است
بر زمین از آسمان آرید رو فضل آدم تا نکو بینید از او
بر زمین آرید رو وز من سلام بر علی گوئید با صد احترام
صفحه 34 از 274
او مرا اندر زمین باشد ولی گشت ظاهر از علی ذات علی
فقر خواهی شیوه تسلیم گیر از علی اسم فنا تعلیم گیر
(207)
ص: 19
شأن نزول .... ص : 19
از امام زین العابدین و امام محمّد باقر علیهما السّلام نقل گردیده که فرمودند این آیه در باره علی بن ابی طالب علیه السّلام در لیلۀ
المبیت نازل گردیده است و صاحب کشف الاسرار از عامه و روض الجنان از خاصه نیز این شأن نزول را نقل کردهاند ولی عکرمه
معتقد است که این آیه در باره ابی ذر غفاري جندب بن السکن و صهیب بن سنان رومی نازل گردیده است.
و بعضی از مفسرین گفتهاند فقط در باره صهیب ابن سنان نازل شده است بنظر ضحاك این آیه در باره زبیر و مقداد نازل گردیده.
و برخی از مفسرین نیز نوشتهاند که آیه در مورد اقدام کنندگان بامر بمعروف و نهی از منکر فرستاده شده است.
ولی حسن بصري میگوید آیه عمومیت دارد و در باره هر کس که خود را آماده جهاد در راه خدا بنماید شامل خواهد بود و هر
کدام نیز براي مدعاي خود شواهدي ذکر نمودهاند که براي احتراز از تطویل از ذکر آنها خودداري گردید.
ص: 20
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 20
قوله تعالی وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ رأفۀ- یعنی مهربانی، شفقت، رحمت چنانکه در آیه 2 سوره نور میفرماید:
وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَۀٌ فِی دِینِ اللَّهِ و از این ماده است:
رءوف- از اسماء حسنی و بمعنی مهربان است چنانکه در آیه 30 سوره آل عمران میفرماید:
وَ یُحَ ذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ و این کلمه یازده بار در ضمن آیات قرآن ذکر گردیده است دو بار تنها و نه بار توأم با
رحیم و از این یازده بار ده بارش صفت خداوند متعال و یک بارش صفت حضرت رسول اکرم قرار گرفته است چنانکه در آیه 128
سوره توبه میفرماید:
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ و در هشت آیه با رحیم توأم آمده است.
ص: 21
توضیحات .... ص : 21
1) برخی از مفسرین فساد را در جمله وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ حمل بر فساد در دین نمودهاند و میگویند این عالم عالم تنازع در بقاء )
و عالم کون و فساد است و همه این امور نیز بتقدیر خداوند واقع میشود لذا میتوان گفت خدا فساد را دوست نمیدارد زیرا اگر فساد
روي زمین را که در اثر تضاد بین موجودات مادي و از لوازم تنازع در بقاء رخ میدهد دوست نمیداشت چنین مقدر نمیکرد.
صاحب مخزن العرفان میگوید: این نظریه بقرینه و یهلک الحرث و النسل درست نیست زیرا جمله مذکور دلالت دارد بر اینکه
منظور از فساد همان تصرفات عدوانی است که در مال و جان مردم بسوء اختیار بشر واقع میشود و همچنین مینویسد اگرچه عالم دنیا
صفحه 35 از 274
را عالم تنازع در بقاع و عالم کون و فساد نامیدهاند ولی فسادي که مقتضی طبیعت عالم و از روي حکمت و نظام عالم تأسیس
گردیده فساد نیست بلکه عین رحمت و مقدمه پیدایش موجودات و از مبدء حکیم از روي قانون حکمت در عالم جریان دارد و
بلکه میتوان گفت فسادي در عالم طبیعت متصوّر نیست زیرا عالم رو بکمال میرود و هر موجود دانی بمقتضاي طبیعتی که خداوند
متعال در کمون وي قرار داده میکوشد که مرتبه ناقص خود را رها نموده و به کمال مخصوص خود برسد پس هر چیزي در عالم
بجاي خود ثابت و برقرار است و فسادي متصور نیست و اگر فسادي در عالم پدید میگردد از سوء اختیار بشر بوده و خداوند متعال
چنین فسادي را دوست نمیدارد:
2) مفسرین در ذیل آیه وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ص: 22 )
اقوال مختلفی دارند بعضی کلمه بالاثم را متعلق به کلمه العزة دانسته و گفتهاند:
معنی آیه چنین است: هنگامیکه آن شخص دعوت بتقوي میشود و باو گفته میشود که از خدا بترس عزتی که با گناه بدست آورده
او را میگیرد و با غرور و نخوت مخصوص بخود بر خلاف کاریهاي خود میافزاید البته منظور از این عزت عزت حقیقی نیست زیرا
عزت حقیقی از آن خدا است و چیزیکه از طرف خدا باشد مایه شر و گناه نمیگردد لذا این عزت یک آبروي حقیقی و واقعی که
بخشش خدائی است نبوده بلکه یک امر ظاهري بوده که شخص نادان و جاهل بحقایق بحسب ظاهر زندگی آن را عزت میپندارد.
و بعضی گفتهاند کلمه با در بالاثم براي تعدیه و جار و مجرور متعلق بجمله:
اخذته العزة میباشد و معنی آیه چنین است: که عزت او را وادار بگناه کرده و از دستور بتقوي سرپیچی میکند و با کسی که او را
بتقوي دستور میدهد با کلمات و گفتارهاي ناهنجار رو برو میشود.
و بعضی دیگر از مفسرین معتقدند که باء براي سببیت بوده و جار و مجرور نیز متعلق به اخذته میباشد و معنی آیه چنین است که
بواسطه گناهی که مرتکب شده عزت و مناعت در او هویدا میشود.
مرحوم علامه طباطبائی مینویسد: لازمه این دو قول اخیر این است که حالت نفسانی این نادان عزت نامیده شود و قرآن نیز حقیقتا آن
را عزت بداند ولی نسبت به قول اول نام آن حالت عزت بالاثم خواهد بود نه عزت مطلق و حقیقی.
3) مرحوم طبرسی مینویسد: علّت اینکه قرآن جهنم را مهاد گفته این است که خداوند متعال بجاي اینکه باو قرارگاه راحت عنایت )
فرماید جهنم را مقرّ او قرار میدهد چنانکه در آیه فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ بجاي بشارت به نعمت چون گناهکار بوده بعذاب بشارت داده
میشود.
ص: 23
روایات .... ص : 23
1) در کافی از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت نموده که در تفسیر لیفسد فیها و یهلک الحرث فرمودند مقصود منافقینی )
هستند که بستم و خبث باطن خود نسل و تخم را خراب میکنند.
2) عیاشی بسند خود از زراره روایت کرده که وي میگوید از حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام از معناي و )
یهلک الحرث و النسل را سؤال کردم فرمودند نسل فرزند است و حرث ذریّه.
3) در کتاب نهج البیان از امام جعفر صادق علیهما السّلام روایت نموده که فرمودند آیه مبارکه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِي نَفْسَهُ در باره )
علی علیه السّلام نازل شده وقتی که کفار قریش قبائل عرب را بقتل رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله تحریک نمودند جبرئیل نازل
شده و پیغمبر اکرم را از سوء قصد آنان آگاه ساخت و دستور داد که علی بن أبی طالب علیه السّلام در بستر او بخوابد تا پیغمبر
شبانگاه از مکه خارج شده و بمدینه برود این بود که پیغمبر اکرم این دستور را اجراء کرد و موقعیکه کفار قریش در نیمه شب بخانه
صفحه 36 از 274
پیغمبر اکرم وارد شدند علی علیه السّلام از بستر برخاست اما کفار که انتظار چنین پیش آمدي را نداشتند همگی متعجّب شده و در
شگفت ماندند و باین ترتیب توطئه آنان نقش بر آب شد.
4) در تفسیر مجمع البیان از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت شده که منظور آیه کسی است که براي امر بمعروف و نهی از )
منکر کشته شود.
ص: 24
تجزیه و ترکیب .... ص : 24
قوله تعالی یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا کلمه فی الحیاة الدنیا ظرف قوله است مانند رأیک یا قولک فی فلان قوله تعالی لِیُفْسِدَ فِیها
کلمه لیفسد بجهت ان ناصبه که در تقدیر است منصوب میباشد.
قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ فاعل فعل قیل مجهول آمده گویا عنصر طاغی در طغیان بآن حد میرسد که کسی را یاراي رو برو شدن با او
نمیباشد. کلمه حسنه مبتداء و کلمه جهنم خبر آن است.
بنظر اکثر نحویین جهنم نام آتشی است که خدا در عالم آخرت معصیت کاران را بوسیله آن عذاب میکند و جهنم کلمه ایست
عجمی که بعلت معرفه و عجمه بودنش غیر منصرف میباشد و بعقیده بعضی هم کلمه جهنم عربی است و بعلت تأنیث و معرفه بودن
غیر منصرف است.
کلمه یشري بجاي یبیع است و معناي ابتغاه مبیّن این است که این عنصر عالی انسانی مانند مشتري نیازمند، کوشا و جویاي جلب
رضایت خدا میباشد.
ص: